English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (8339 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan U طرح احتمالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contingency U احتمال
contingency U احتیاطی
contingency U اتفاقی
contingency U عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
contingency U احتمالی
contingency U وابستگی
contingency U محتمل الوقوع
contingency U تصافی
contingency U چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد
contingency U احتمال وقوع
contingency coefficient U ضریب وابستگی
contingency cover U بیمه حمل احتیاطی
contingency fund U وجوه احتیاطی
intermediate contingency U قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
contingency table U جدول وابستگی
contingency insurance U بیمه احتیاطی
contingency retention stock U اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
contingency support stocks U اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
contingency option program U برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
the better plan is to U بهتر این است که .....
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan U طرح
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plan U نقشه
plan U تدبیر اندیشه
plan U پلان
plan U هامن
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan U نقشه کف
plan U پیش بینی کردن
plan U طرح کردن
plan U طرح ریزی کردن
plan U طرح کشیدن یا ریختن
plan U برنامه
plan U برنامه ریزی کردن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U تدبیر
plan U خیال
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
sliding plan U برنامه لغزان
site plan U نقشه محل
plan view U نمای بالا
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
project plan U طرح پروژه
rolling plan U برنامه غلتان
secondary plan U طرح ثانوی
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
site plan U نقشه جایگاه
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
plan view U نقشه کف
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
outline plan U طرح مبنا
part plan U نقشه جزیی
partial plan U برنامه جزئی
perspective plan U برنامه بلند مدت
prospective plan U برنامه بلند مدت
plan frame U چارچوب برنامه
plan implementation U اجرای برنامه
plan implementation U عملی کردن برنامه
plan of action U طرح عملیات
plan of campaign U طرح پیکار
plan of the day U برنامه روزانه ناو
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan targets U اهداف برنامه
plan view U دید از بالا
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
strategic plan U طرح جنگ
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan U طرح پروانه ای
centralized plan U پلان مرکزی
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
strategic plan U نقشه جنگ
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
war plan U طرح جنگی
war plan U نقشه جنگی
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
master plan U نقشه کلیات
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
plan of maneuver U طرح مانور
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan U برنامه مالی
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
colombo plan U طرح کلمبو
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
ground plan U برنگاره
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
master plan U نقشه مجموعه
barrier plan U طرح موانع
cargo plan U طرح بارگیری ناو
detailed plan U برنامه تفصیلی
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
fire plan U طرح اتش
ordnance plan U طرح اردنانس
interim plan U برنامههای موقت
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
general plan U نقشه عمومی
loading plan U طرح بارگیری خودرو
key plan U نقشه راهنما
lesson plan U طرح درس
marshall plan U طرح مارشال
marshall plan U برنامه مارشال
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
national plan U برنامه ملی
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
general plan U نقشه کلی
game plan U استراتژی بازی
installation plan U نقشه ی نصب
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
floor plan U نقشه اشکوب
frequency plan U طرح فرکانس
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
fire plan U طرح اتش توپخانه
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
air fire plan U طرح اتش هوایی
negative tax plan U طرح مالیات منفی
negative tax plan U برنامه مالیات منفی
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
coordinated fire plan U طرح اتش هم اهنگ شده
open-plan coach U طرحبازوگن
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
documented plan figures U ارقام مستند برنامه
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
plan position indicator U صفحه رادار ناو یا هواپیما
class improvement plan U طرح بهبودناو
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
class improvement plan U طرح توسعه ناو
on the installment plan [American English] U به اقساط
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan [system] U چیزی را قسطی خریدن
Recent search history Forum search
2برنامه استخر
0Allowances, Contingency, and Management Reserve
0Allowances, Contingency, and Management Reserve
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com